عشق حاضر جواب منp47

اشک تو چشمام جمع شد چرا اون دختر اینقدر براش مهمه!
‫تا خود خونه قلبم اومد تو حلقم ! جمن شی اصلا تو حال خودش نبود ... یه جورایی میفهمیدمش منم‬ ‫قبال عاشق یه نفر بودم اما اون منو خیلی راحت ول کرد! هیچ وقت یادم نمیره تمام شب و روزم‬ ‫شده بود گوش دادن به اهنگو بیخودی گریه کردن! همیشه میگن اونی که غمش بیشتره بیشتر‬ ‫میخنده! البته قضیه من فرق میکنم برا من زده به مخم خل شدم ، چرت و پرت میگم!‬
‫از ماشین پیاده شدیم ... یعنی داشتم خودمو به زور میکشیدم ... انقدر خوابم میومد که‬
‫اگر همون وسط یه الحاف تشک بود حاضر بودم همون جا لالا کنم!‬
‫این خوانواده ی پارک هم مشکوک میزننا اخه الآن دو نصفه شبه اینا کجان پس؟!‬
‫با فکر اینکه امشب با این جیمین تو این خونه تنهام خواب که هیچی همون بوی نوشیدنی که بهم‬ ‫خورده بود پرید! یعنی میشه بهش اعتماد کرد؟‬
‫- هی کجایی؟‬
‫از خدا نترسم جف پا برم تو شخصیتشا خرمگسه زندگی!‬
‫- چیه؟‬
‫جمن- بلد نیستی درست حرف بزنی؟‬
‫- نه تا وقتی تو رو الگو خودم قرار دادم!‬
‫- من اگه الگوت بودم که وضع و اوضات این نبود کوچولو!‬
‫مامان جوون! من خوابم میاد اینم همش ور میزنه بقیم انتظار دارن حالشو بگیرم!خمیازه کشیدم‬
‫گفتم:‬
‫- جواب ابلهان یک کلمست ... خاموشی!‬
دیدگاه ها (۰)

عشق حاضر جواب منp48

عشق حاضر جواب منp49

عشق حاضر جواب منp46

عشق حاضر جواب منp45

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۴ساعت کاریم تمام شده بود رفتم سوار ...

پارت شانزدهم قشنگام ببخشید پارت قبل رو کم گذاشتم تو ماشین بو...

" بازگشت بی نام"

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط